سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شما را به پنج چیز سفارش مى‏کنم که اگر براى دسترسى بدان رنج سفر را بر خود هموار کنید ، در خور است : هیچ یک از شما جز به پروردگار خود امید نبندد ، و جز از گناه خود نترسد ، و چون کسى را چیزى پرسند که نداند شرم نکند که گوید ندانم ، و هیچ کس شرم نکند از آنکه چیزى را که نمى‏داند بیاموزد ، و بر شما باد به شکیبایى که شکیبایى ایمان را چون سر است تن را ، و سودى نیست تنى را که آن را سر نبود ، و نه در ایمانى که با شکیبایى همبر نبود . [نهج البلاغه]

فرداعازم کربلایم !

قبله تمام عاشقان فداکاری وفضیلت.

سرزمین لب تشنگان . وادی معطر ِ شقایقهای بوستان « حسین منی وانامن من حسین » .

« سفینة النجاتِ » ی که دیدگان اشک آلود ساحل نشینان ِ « ثَقَلین » به لنگرهای آسمانی آن دوخته شده است .

 سرزمین «مصباح الهدی » ، که گمگشتگان طریق تحیّر ، درتمام اعصار وقرون ، بامید روزنه های هدایت آن ، تلاطمهای سهمگین ناامیدی را پشت سرمیگذارند.

سرزمین فرات ؛ علقمه ، ولبها یی که تاامروز ازورای تاریخ ستم ، باعطش بیدادگران میسوزد.

سرزمین خیمه های نیم سوخته ، ضجه وفریادکودکان ، وبزرگترین تراژدی تاریخ که پیمان شکنان «ظَلوم وجَهول » ، سرمست ازشراب ِ « لاخبرٌجاء ولاوحیٌ نزل » آ نرارقم زدند.

سرزمین نوای سوزناک « نَی » و وَ ز ِ ش ِ زمهریر ِ « کرب » و «بلا» .

سرزمینی که دستهای پلید ِ زادگان « امییه » گلبوته های « زهرا (س) » را دریک ظهر تفتیده سربریدند و فرشتگان وبهشتیان رادرماتم گلبنهای رسالت ، تاابد سیه پوش کردند .

در « غاضریه » ، کشتی زمانشکن نوح(ع) به تلاطم افتاد ؛ و « عَظَمت، » درآنجا « ذبح » گشت ، وابراهیم (ع) درکنار بیت المعمور بر صفای خلوص ِمردان آن و طوافِ استقامت ِ زنان آن غبطه خورد .

فردامیروم !

میروم تا کام خشکیده ام راازشط وفا وصداقت سیراب نمایم .

میروم تاازنزدیک ، دورازچشم ام البنین ، برمزارآلاله هایش اشک بریزم .

میروم تا روی « تل زینبیه » بیاد « پیراهن کهنه یادگار مادر» ، گریه کنم .

میروم تا دربامداد فضیلت ، عطرسیب بهشتی رااز « گودی » رضای دوست ، استشمام نمایم .

میروم تادرشب جمعه « امانٌ من النار » « ام ابیها » رابشنوم .

میروم تا سربرآستان « حبیب » بسایم وازگوشه « شش گوشه » بگویم : اسلام علیکم یاانصاردین الله .

و

تو

ای سلاله سریر ولایت !

رانده شدگان بتورو می آورند ، بی پناهان بتو التجا دارند ، دستهای ازهمه جاکوتاه بتو چنگ زده اند ، قلبهای شکسته با مَرهم  تو التیام می یابد ، زبانهای اَلکن بازمزم تو به صفای تکلم میرسد ...

 من هم آمدم

باکوله باری ازامید . « انت کریم من اولاد الکرام ».